Tuesday, December 30, 2003

امتحان الهی و آزمون سراسری شمری

اين مصيبت ها ابتلاء الهي و امتحان الهي است. این سخنان بیشرمانه ای است که خامنه ای(مج) روز دوشنبه هنگام بازدید از بم به زبان آورد.
مادر جنده مسلمان! شاشیدیم به آن الله تان با این امتحانش، شاشیدیم به خاندان عصمت و طهارت، به دوازده امام و چهارده معصومتان، به امام زمان تان و به ریش تو که نایبش باشی و به هیکل امت اسلام بویژه مقلدان توئی قرمساق. مگر این الله شما کرم دارد که مدام از مردم فلاکت زده ایران امتحان می گیرد، مگر طاعون حکومت شما کم است؟ کشته شدن کودکانی که بدلیل چپاول حکومت پلید الهی شما با تهیدستی پدرانشان به دنیا می آیند و بر دستان خشک مادرانشان پرورش می یابند کدامین شهوت امتحان الهی فرو می نشانند. داستان اینست که شما پلیدان مسلمان از مرگ زندگی می کنید و از بوی مرگ نشئه می گردید، چرا دور برویم خمینی(مج) بنیانگذار حکومت پلید اسلامی تان نیز جنگ خانمان سوز هشت ساله نعمت الهی می خواند و در سایه افروختن هرچه بیشتر شعله های آن از دوسو دست به کشتار فرزندان ایران زمین می زد، حکومت پلشت اسلامی شما، بخش بزرگی از فرزندان آگاه ایران در همان نخستین سال های جنگ به جوخه های اعدام سپرد و بخشی دیگر را در جبهه ها بعنوان گوشت دم توپ به کشتن میداد و باقی مانده را هم در جنگ شهرها قربانی کرد.

راستی این الله کیری شما از اهالی ژاپن و ینگه دنیا هم امتحان می گیرد، حکمتش چیست که با وجودی که امتحانهای آنجا سخت تر است دوسه نفر بیشتر کشته نمی شوند. اصلا چرا دور برویم چرا شما آخوندان در این همه امتحانهای الهی شرکت نمی کنید؟ نکند شما عضو هیئت ممتحنین باشید و از سر فروتنی سکوت می کنید؟
مادر جنده مرگ پرست، اگر تاکنون در امتحان الهی شرکت نکرده ای به تو مژده می دهیم که: برای تو و پیروان جاکشتر از خودت، از هردوجناح حکومتی، چه روحانی و آخوند چه پاسدار و بسیجی، چه چماقداران قُرمساق ان ثار حزب الله و چه سربازان بی پدر مادر امام زمان(مج)، در پاسخ به بیست و پنج سال آزگار دزدی، غارت، چپاول، کشتار، مرگ و نیستی دروغ، هرزگی و پلشتی که از ارمغانهای پلید حکومت شماست، بجای امتحان الهی آزمون سراسری شمری در راه است، با مردودی هایتان چون سید الجاکشین حسین ابن علی رفتار خواهد شد، با تجدیدی هایتان چون زین العابدین ناخوش و با قبولی ها چون زینب و اهل بیت سابق سیدالجاکشین حسین ابن علی.

الله خدای شما که خدای پستی و پلیدی، خدای مرگ و شکنجه و سنگسار، خدای قهار با تهدیستان و الله رحمان و رحیم با آقازادگان است را به کیر خواهیم گرفت، ما خدایتان را در خواهیم آورد و ریشه دین پليدتان را از ایران زمین خواهیم کند.


کار اینها تمامه

Sunday, December 28, 2003

سگ و بسیجی و داستان مرده خوران انسان دوست!

مانند روز روشن است در حکومت امام زمان(مج) که بخش بزرگی از سرمایه های کشور بوسیله حاکمان پلید و فرزندان انگل گون آنان غارت می شود، بخش دیگر آن هزینه مرده خوران حکومتی در مجلس خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت و شورای نگهبان می شود، بخش دیگری از آن هزینه حوزه های علمیه و پرورش مرده خوران میگردد و پس مانده آن به حلقوم مشتی چماقدار دار بنام سربازان بی پدر و مادر امام زمان(مج)، پاسدار و بسیجی که تنها هنرشان سرکوب ملت است می شود، یک زمین لرزه کوچک شهری چون بم را ویران سازد و یک پنجم باشندگان آنرا از میان بردارد.
مانند روز روشن که حکومت اسلامی باشندگان شهر بم خودی نمی شمارد که به یاری شان برخیزد.
مانند روز روشن است هلال احمری که چون ملک شخصی عسگراولادی مسلمان است و هزینه انتخاباتی ناطق نوری ها تامین می کند، نمی تواند سازمانی باشد که به یاری قربانیان زمین لرزه بشتابد.
مانند روز روشن است که انگلهای سپاه و بسیج، دله دزدانی که تنها هنرشان چماقداری و سرکوب مردم و دزدی است نمی توانند نقش سگهای امدادی بازی کنند که زنده گان را از زیر آوار این زمین لرزه بیرون آورند.
مانند روز روشن است که پرورش یافتگان حوزه های علمیه اسلامی که داری مدارک عالیه دکترای مرده خوری و کفن دفن شرعی هستند، نمی توانند به یاری زخمیان و آسیب دیدگان این زلزله بروند، هنر این مرده خوران رساندن خدمات شرعی کفن دفن به مرده گان است و بس.
مانند روز روشن است که سران حکومت اسلامی از خامنه ای و خاتمی گرفته تا دون پایه ترین آنها نمی توانند (چون سران دیگر کشورهای که در همان ساعات نخست رخداد فجایعی از این دست در کشورشان، به دیدار مناطق فاجعه دیده میشتابند) به دیدار بم و مردم رنج دیده آن بروند، چراکه از مردم نیستند، ربطی به ملت ندارند و نیک میدانند که مردم از آنان بیزارند.

ملت ایران شایسته آن هستند که سرنوشت خویش را بدست گیرند و دولتی از خود بر سرکار بیاورند، ملت ایران شایسته آن هستند سرمایه های کشور بجای سرازیر شدن در جیب آقازادگان، هزینه آبادنی کشور و بهزیستی مردم آن گردد، مردم ایران شایسته آن هستند که بجای پرورش مرده خوران حوزه ای، دانشجویانی را پرورش دهند که آینده کشور را بسازند. ملت ایران شایسته آن هستند که بجای نگهداری این همه دله دزد سپاهی و بسیجی، دو سه هزار سگ پرورش دهند که در وفاداری و خدمتشان به انسان جای تردید نیست.
ملت ایران شایسته این هستند که خود سرور خود باشند.

Saturday, December 27, 2003

سخنی از دوست

سخنی از دوست*

نظامی امروز چه می گفت به جای اين.
هر دَم از اين باغ بری می رسد تازه تر از تازه تری می رسد.

از دست خودم از دست ايران و ايرانی آن چنان عصبانی ام که برايم سخت شده خود را برای ثانيه ايی روی صندلی بند کنم. از دست آنها که مردند و زندگانشان هم عصبانی ام. نمی دانم چرا اين ها را اين جا می نويسم. شايد برای دوستی ی است که در اين يکی دو سال پيش آمده و شايد برای اينکه جا ديگری برای فرياد زدن و دُش نام گويی ندارم.
چرا دست من کوتاه است؟ من چرا گريه می کنم؟
سال هاست که تله ويزيون ام گوشه خانه خاموش افتاده و هربار که روشنش کردم يا برای جنگی و يا مرگ مهيبی اين جا و آن جا بوده. امروز هم يکی از همان روزهاست...

عصبانی ام از دست مردم کشوری که هيچ نهاد و سازماندهی شهروندی ندارد. مگر مردم آنجا شهروند هم هستند. مگر میدانند حق چه هست، وگرنه برای آن می جنگيدند. مردمی که برای کوچکترين سامان بخشيدن به زندگی شان دست به دامن استخاره و دعا می شوند. مردمی که از سازماندهی می ترسند. از سايه هايشان هم می ترسند. هميشه بايد قربانی شوند، قربانی ترسشان. از شما و دين مرده شور برده تان ، از "قضا و قدر" تان عصبانی ام.
- من (ما) امروز چگونه می توانم شما را ازاين راه دور کمک کنم، هنگامی که حتی يک سازمان شهروندی ناوابسته به ملا های دزد هم نتوانسته ايد درست کنيد؟ کانون ها و انجمن های امداد مردمی کجايند؟ شما مگر انسان نيستيد؟

- نه آقا اين چيزها ترس دارد صرف هم نمي کند. ما تنها می توانيم که برای ديدار استخوان های کشته شدگان کربلا و زيارت سيدالجاکشين، از روی ميدان هاي مين رد بشيم. ما تنها می توانيم زير آوار خانه های خشتی مان بميريم. ما آموخته ايم تا به دستورشريعت و قانون اسلامی بميريم. ما امت کون برهنه اسلام و محمد هستيم. ما؟ شهروند؟ حق شهروندی؟ انسان؟ حق انسانی؟ ما با سياست کاری نداريم آقا.

- اما اگر تا هفتاد دو ساعت ديگر زنده ايی از زير ويرانه های خشتی تان بيرون نیاوريد؟......

- ما برای مرده هامان عزاداری می کنيم (دولت مرده خور مسلمان ما هم صاحب عزا می شود، صاحب کودکان خردسال مان.) آن هم سه روز عزای رسمی. همه به خاتمی پيام تسليت می فرستند. آخه می دانيد دولت مسلمان ما با روضه و روزه و عزاداری زنده است. ما هم امت ستم پروريم. دولتمان هم از اين پيش آمد خيلی خوشحال است. می تواند دوباره بساط هميشگی مرده خوری اش را گسترده تر سازد.خدا را چه ديدي،حتما اين وسط کاسه اي شله زرد و لقمه اي حلوا نصيب ما و باقي مانده اهل بيتمان مي شود دير و زود دارد سوخت و سوز ندارد، خدا کريم است و وسيله ساز

راديو را روشن می کنم که ببينم ايرانيان چه می گويند؛ گوينده که هميشه شعر شاعران خوشنام را می خواند، امشب دارد "بلای آسمانی" را نشخوار می کند. و بعدش دالای لای "غم غربت" و کس شعر. "درد جدايی" و چرند و چرند. با يک ميليون دشنام آبکشش می کنم. من حتی "دلم برای باغچه (هم ن)می سوزد" من امشب عصبانی ام از دست مردگان و زندگانتان.

*نوشته ای از کنجکاو در بخش دیدگاه های شبح

Sunday, December 21, 2003

ای امت بدبخت

ای امت بدبخت

چکامه ای از ناصرخسرو

ای امت بدبخت ، بدين زرق فروشان
جز از خری و جهل ، چنين بنده چراييد؟
خواهم كه بدانم كه مر اين بی خردان را
طاعت ز چه معنی و ز بهر چه نماييد؟
گر راست بخواهيد كه : امروز فقيهان
تزوير گرايند و شما اهل رياييد
از حكم الهی به چنين فعل بد ، ايشان
اندر خور حدند و شما اهل خطاييد
اي حيلت سازان علما ، نيك پديد است
كز حيله مر ابليس لعين را وزراييد
هر گه كه در كيسه رشوت بگشايند
در وقت ، شما بند شريعت بگشاييد
هرگز نكنيد و ندهيد از حسد و مكر
نه آنچه بگوييد نه هرچ آن بنماييد
فقه است مر آن بيهده را سوی شما نام
كانرا همي از جهل شب و روز بخاييد
گوييد كه بدها همه بر امر خدای است
جز كفر نگوييد ، چو اعدای خداييد
آنرا كه ببايدش ستودن ، بنكوهيد
وآنرا كه نكوهيدن شايد ، بستاييد
با جهل شما در خور نعليد به سر بر
نه در خور نعلين كه پوشيد و بياييد
ابليس رها يابد از آتش ، اگر ايدون
در حشر شما ز آتش سوزنده رهاييد

Wednesday, December 17, 2003

دستگیری صدام حسین و شله زرد خوردنهای مفت حکومت اسلامی و امت شیعه

دست آخر مفتاح الفرجین کاردست صدام حسین داد، از معجزه این آیات شریفه قرآنی، ذکر عربی صدام از پنهانگاه هفت متری اش از زیر زمین بیرون زد* و چون آنتنی الهی مانند تک منار قبر سالار جاکشان حسين ابن علي(مج) جیش الامریکی را به سر آن پنهانگاه کشانید که پس از ریختن مقداری خاک تربت(کُس) فاطمه الزهرا(فک) به درون آن پنهانگاه صدام را از خود بیخود کرده و به دستگیری بدون مقاومت او که بنا به آیه شریفه قرآن "فضل الله المجلقین علی القاعدین اجرا عظمیا" آنقدر زار زده بود که حالی برایش نمانده بود انجامید.
باری پس از آزمایشهای سربازان آمریکایی از سرو ریش صدام حسین، برای سردمداران حکومت اسلامی روشن گردید که وی اصلا شپش نداشته و ندارد و بنا به نص صریح قرآن که هرکس شپش ندارد ذاتا مسلمان نیست، صدام حسین کافر افلقی می باشد. پیرو این یقین در کافر بودن صدام حسین قوه قضایه حکومت اسلامی اطلاعیه زیر را صادر نموده.

بسم الله قاسم الفرجین
یا اطول ذاکرین، بار دیگر دست چرکین عدالت علی ابن ابی طالب(زج) از آستین پلید استکبار جهانی به سرکردگی شیطان بزرگ بیرون آمد و با کمک خبرچینان شیعه، صدام حسین کافر افلقی را که با وجود محاسن بلند از نعمت الهی شپش محروم بود را دستگیر نموده و به چنگال عدالت علوی سپرد.
قوه قضایه حکومت اسلامی که اخیرا یکی حکام شرع خود که از شاگردان بحق خمینی(مج) و عزیز اصلاح طلبان بوده را از دست داده، برای گرم نمودن تنور انتخاباتی، کیفرخواست زیر را برای استرداد صدام حسین این ته دیگ نعمت هشت ساله الهی را به درگاه نایب امام زمان الجرج بوش جانور (همانا جونیر) و نایب بر حقش کوفی عنان ارسال می دارد.
صدام حسین کافر است و باید به حکومت اسلامی استرداد شود زیرا:
1 - کفران نعمت. صدام افلقی تنها پس از یک ونیم سال از گذشت جنگ، این نعمت الهی بگفته خمینی (مج)، خواهان آتش بس و صلح گردید که کفر نعمت محسوب می شود.
2 - خوراندن گُه به بنیانگذار حکومت اسلامی خمینی(مج) در پوشش جام زهر در پایان جنگ هشت ساله.
3 - دستگیری تعدادی بیشماری امام زمان در جبهه های نعمت هشت ساله الهی و نمایش چهره های کریه آن معصومین از تلویزیون عراق.
4 - چوب کردن در آستین آیات عظام و مراجع تقلید شیعه بویژه آیت الله سید باقر صدر(خک) و همشیره ایشان.
5 - عدم تعهد به قرارداد های بین المللی و پرداخت نکردن حق الزحمه فائزه هاشمی رفسنجانی پس از خوردن پسته های سوغاتی اش، هنگام بازدید او از عراق.
6 - ایجاد موانع عقیدتی برای فریضه شله زرد خوری شیعیان عراقی.

از سوی دیگر در ینگه دنیا شیعه پلیدی بنام منوچهر قرباني فر، که هنگام نعمت هشت ساله جنگ ایران عراق به شغل دلالی(خشونت) اسلحه روی آورده و از آنراه امدادهای غیبی آمریکایی و اسرائیلی به سپاه اسلام در جبهه های حق علیه باطل می رساند، شله زرد خورده و خواهان بدست گرفتن دارایی های صدام حسین گردیده که آنراه در راه سرنگونی آرام حکومت اسلامی خرج کند، تا با در آمد حاصله از آن حق الزحمه عقب اوفتاده فائزه هاشمی رفسنجانی را پرداخت کند، ریش و سبیل نداشته اکبر هاشمی رفسنجانی شریک خود در سالهای جنگ هشت ساله را چرب نماید و با شایعات برآمده از سرنگونی آرام حکومت اسلامی تنور انتخاباتی را گرم نماید.
نا گفته نماند که مقامات پنتاگون اعلام کرده اند که ادعای سرنگونی آرام حکومت اسلامی از سوی منوچهر قربانی فر را به تخم خود حساب نکرده ولی از آنجایی که چنین خبرهایی برای گرم کردن تنور انتخابات حکومت اسلامی بایسته است، شایسته است که به بیرون درز دهند.

علي يونسي، وزير اطلاعات جمهوري اسلامي هم شله زرد خورده و به جنبه هاي اطلاعاتي که منجر به دستگيري صدام حسين در عراق شد پرداخته و مي گويد آمريکا تازه به پيشرفتگي اطلاعاتي کشورهايي رسيده که وزارتخانه اي ويژه اطلاعات با کارمندان پلید شیعه دارند . چراکه آمریکایی ها تازه به شیوه خداپسندانه پرورش خائن و خبرچینهای پلید شیعه که سالهاست در حکومت اسلامی کاربرد دارد روی آورده اند.

رفسنجانی که کارایی سیاسی اش مانند واجبی غنی شده است، بدون در نظر گرفتن دیدار دخترش از عراق و حق الزحمه پرداخت نشده اش از سوی صدام حسین گفته است:"سرنوشت عبرت آموز امثال صدام , ديكتاتور سابق عراق , اين همان وعده الهي است كه اگر انسانها در مسير تكامل و فطرت بشريت و خدمت به مردم نباشند و در جهت فساد و شر و مزاحمت ديگران حركت كنند, عاقبتي جز خفت و خواري نخواهند داشت."

خامنه ای نشئه از دنیا و آخرت خود گفته است:ذلت امروز صدام، سرانجام همه مستكبران و ظالمان جهان است!
رمضانزاده و دیگر کارمندان دون پایه حکومت اسلامی مانند ابطحی نیز، شله زرده های از این دست خورده اند.

باری اکنون که سخن از صدام حسین است باید بگوییم که اگر از ریدن او به پرچم عراق که همان نوشتن الله اکبر در آن بود و حالمان را بهم زد بگذریم، برخی از دستاوردهایش مانند چوب کردن در آستین آیات عظام و مراجع تقلید آموزنده است و باید بیاد داشته باشیم در کربلای آینده خودمان بکار گیریم.

*اشاره به تلفنیدن های صدام با همسر دومش سميره شاهبندر



تف به دين و عقيده امت پليد شيعه

Monday, December 15, 2003

منشور شمر

منم شمر، شمر جهان، شمر بزرگ، شمر دادگر، شمر کربلا، شمر تهران و دمشق، شمر چهارگوشه‌ي جهان. نور چشم مادرم، فرزند پدرم شمر بزرگ ... برادر زاده هند جگر خوار که حمزه عموی محمد را کشت و نیزه ای در کونش فرو کرد... .
آنگاه كه سرزده وارد دشت کربلا شدم، پیروان پلید حسین ابن علی سراسر دشت را به گند کشیده بودند، جابجای آن دشت سرسبز از لکه های قضای حاجت آن پلیدان آلوده گشته بود و بوی گند مسلمین که از بوی نجاسات آنان بدتر است جان را آزار میداد. زاغ زوغ توله مسلمانان آسایش را از دد و دام در آن دشت گرفته بود. آرامش دشت هر نیمه شب با آوایی نکره موذن که حی علی صفا، حی علی الجماع گویان مسلمین را به جهاد اکبر همخوابگی برای پس انداختن تخم و ترکه فرا می خواند بهم می خورد. همه‌ي جانداران خسته از مسلمین گام‌هاي مرا با شادماني پذيرفتند. در دشت کربلا لشکر بی سروپای حسین ابن علی را پراکندم، حسین ابن علی را دستگیر نمودم و مفتاح الفرجین را از وی واستدم، سپس گردن آن پلید را بدست خود زدم و سپس در برابر سربریده آن پلید خواهرش زینب را سپوختم.
ارتش بزرگ من به آرامي وارد خمیه گاه حسنیان شد. هله هله شادی زنان بیشمار حسین که از گند کاری های او به جان آمده بودند از دیدن سپاه آراسته و جنگآوران من به آسمان رسید. نگذاشتم رنج و آزاري به اهل بیت حسین وارد آيد. به سپاهیان خود دستور دادم با آنان به مهر رفتار نموده و جماع الجماعیه(گنگ بنگ) کنند. زین العابدین را که بوسیله خولی سپوخته گردیده بود به خواجگی بیت سابق سیدالجاکشین حسین ابن علی گماشتم و فرزند پنج ساله اش باقر که بسی لاغر بود به زینب سپردم.
وضع داخلي خیمه گاه حسینیان قلب مرا تكان داد. چون جنده سرای متروک بود یادآور خانه محمد رسول الله(مج). بر بند هر خیمه شورت و کرست های رنگارنگ چون بیرق اسلام در احتزاز بود. توله های قد و نیم قد حسینیان در گند و کثافت خود می لولیدند. در کنار هر خیمه آفتابه لگنی برای قضای حاجت آماده به خدمت بود و در درون هر خیمه پستری نرم و جانمازی کثیف گسترده. من براي آزادی كوشيدم. من کنیزواری اهل و بیت سابق سید الجاکشین را برانداختم، به بدبختي‌هاي آنان پايان بخشيدم.
در جشن شام غریبان فرمان دادم كه همه‌ي زنان در گزینش جفتهای خود آزاد باشند. فرمان دادم كه قرآن را که در آن به زدن زنان سپارش بسیار شده گرد آورده و در جشن آزادی بسوزانند .
زینب خواهر بزرگ سیدالجاکشین حسین ابن علی از كردار من خشنود شد... او بركت و مهرباني‌اش را ارزاني داشت، لباسی چون شیرین عبادی پوشیده به لیسیدن کیرم پرداخت ام کلثوم خواهر کوچک سید الجاکشین بیوه عمرابن خطاب، شوریده گشته و برایم استریپ تیز نمود و سپس به لیسدن خایه هایم پرداخت. زین العابدین ناخوش چون سگ به پایم اوفتاد و چکمه هایم را می لیسید. آنان همگي شادمانه و در صلح و آشتي مقام بلندم را ستودند...
من همه‌ي دشت کربلا را كه به گند مسلمین کشیده شده بود از نو پاک ساختم. فرمان دادم لاشه های حسینیان گرد آورده و کناری نهد تا خوراک ددان گردد، فرمان دادم تا مسلمانان اسیر به نجاسات خود را گرد آوری نموده و تا آنجا که می توانند تناول کنند و پس مانده آنرا در گوشه ای چال کنند.
گند حسین و حسنیان را از آن دشت برچیدم، همه جانداران آن دشت را به جاهاي خود بازگرداندم.

روز دگر، فرمان دادم سر کثیف حسین و یارانش را بر سر نیزه ها کنند، اهل بیت حسین و خواهران او را گرد آورده و به همراه سپاه پیروزم سرود دستها بالا خوانان دشت کربلا به سوی دمشق ترک نمودم، باشد كه دل‌ها شاد گردد.
............................


بشود تا روزی ایرانیان اسیر در سرزمین خویش را آزاد گردانم و آنان را به جايگاه‌هاي شهروندی نخستين‌شان بازگرداندم.
گند اسلام و مسلمانان پلید را از خاک خسته ایران زمین ریشه کن کنم.
بلایی را که بر سر حسین آوردم بر سردمداران حکومت اسلامی روا دارم و با فرزندانشان چون طفلان مسلم رفتار کنم.
دیوان و ددان مسلمان را به زنجیر کشم، به گاوان و خران ایران زمین دهسال مرخصی با یونجه دهم و بجای آنان آیات عظام، آقا زادگان، طلاب حوزه های علمیه، پاسداران و بسیجیان را بکار وادارم کویر ایران را با کار آنان سرسبز گردانم.
ایرانیان رانده شده از ایران زمین را به کشور مادری برگردنم و عاشقان حسین و شله زرد خوران کاسه لیس بی مقدار را گرد آورده و با اردنگی برای همیشه به کربلا و نجف برانم.
الله خدای سیاهی و تبهکاری مسلمانان را از ایران زمین بیرون برانم و در مساجد مسلمانان آموزشگاه های خنیاگیری، دست افشانی و پایکوبی را بر پا سازم باشد تا پرستشگاه عشق ورزان گردد.
خدایان عشق ورزی و شادی را به ایران زمین بازگردانم و آنان را با دل وجان دختران و پسران ایران زمین آشتی دهم، زیارتگاها، مساجد بزرگ و حسینیه مسلمانان پرستشگاه عشق و شادی کنم و در آنان میخانه و پای افشانخانه(دیسکو) برپا سازم.
گور خمینی را بزرگترین قمار خانه جهان سازم با جایزه ای به ارزش "هیچ"، بزرگترین میخانه و پای افشانخانه جهان را بر گور امام هشتم شیعیان در مشهد و گور معصومه در قم بر پا سازم.
آداب خلا و طهارت مسلمانان پلشت را از چهره ایران پاک کنم و بجای آن بهداشت و درمان رایگان برای همه شهروندان به ارمغان آورم.
دارایی آقایان و آقا زادگان و نورچشمی های آخوندان که برق مال دنیا کورشان کرده را واستانم و با اندوخته های آنان بیمه کار برای شهروندان برپا سازم، به کوری چشم بانک جهانی، صندوق بین المللی پول صنعت نفت را ملی کنم، آموزش و پرورش ریگان برقرار سازم و به برنامه ننگین همسازگاری اقتصادی پایان دهم.
من براي همه‌ي مردم جامعه‌اي آرام مهيا خواهم ساخت و صلح و آرامش را به تمامي مردم باز خواهم گشتاند.
باشد ملت بزرگ ایران در پیشگاه خدایان عشق و شادی برايم زندگاني بلند و عاشقانه ای خواستار باشند...

...
منم شمر، شمر بزرگ

Thursday, December 11, 2003

دوستان گرانقدر، خوانندگان مهربان شمرنامه

این باوریم که بیشینه شما آگاه شده و میدانید که وبلاگ شمرنامه و چند وبلاگ دیگر بوسیله حکومت اسلامی فیلتر گردیده و از دسترسی کاربران اینترنت در ایران دور گردیده است. به گمان ما دربایسته است، اینروزها خوانندگان شمرنامه روش دوست گرامی جهان برای پراکنده ساختن اندیشه را بکار گیرند و نوشته های وبلاگهای سانسور شده را در بخش دیدگاهای وبلاگهای پرخواننده بویژه در پرشین بلاگ قرار دهند. روش دیگر میتواند ساختن وبلاگهای آینه ای(بازتاب دهنده نوشته های وبلاگهای سانسور شده) با نام یاران ما چون، خولی، ابن زیاد، خالد ابن ولید، حارث، یزید، یزید ابن معاویه، معاویه، ابوسفیان، هند جگر خوار و تمامی کسانی که نامشان لرزه بر اندام مسلمانان بیاندازد باشد.


alat.JPG



thermo.gif



سخنی دیگر با شما دوستان گرامی در اینباره است که از کاربرد بیهوده دشنام در بخش دیدگاههای شمرنامه تا آنجا که ممکن خودداری کنید. ما به ناسزا کمترین باوری نداشته و نداریم و براین باوریم بیشنه این ناسزا های از فرهنگ پلید مسلمان سرچشمه می گیرید. هدف ما از کاربرد واژگان دشنام گونه به ریشخند گرفتن اسلام و فرهنگ زیرشکمی مسلمانان است ورنه بر این باوریم که کیر و کُس چون دست و پا اندامی از بدن ما و دیگر جانوران می باشند، بهتر است یکبار دیگر مینیمالیسم ادبی شمری را بخوانید تا بدانید چه می گوییم.


دوستار و سر بریده شما
شمر



Wednesday, December 10, 2003



نیمه پُر جام


شب عزاست امشب، فاطمه الزهرا(فک) به کُس فیلگون خود قمه می زند، علی ابن ابی طالب تمامی موهای سر کچلش را شیون کنان می کند، محمد رسول الله(مج) سرو ریش خود را در این عزا واجبی گرفته است، حسن ابن علی با دهانی سوخته از سوز واجبی کنار حوض کوثر هاج و واج مانده، سالار جاکشان حسین ابن علی با گلوی بریده چون گوسپند قربانی دست و پا می زند،بنيان گذار حکومت پليد اسلامي خمینی (مج) زانوی غم به بغل گرفته و به شيخ صادق خلخالي که تازه از راه رسيده و چيزي هم بيادش نمي آيد مي گويد "چه مي خواستيم چه شد"، شهیدان اسلام با سری افکنده انجزه انجزه سر می دهند.
چرا که فردا ضعيفه ای مسلمان، تابع حکومت اسلامی، بنام اسلام حجاب خود را از سر بر خواهد گرفت و به خون شهیدان اسلام که هزاران سال در پشت حجاب زنان سنگر گرفته بودند خواهد رید، با پیوند دادن اسلام به حقوق بشر، چون گوز به شقیقه، مکتب انسان ستیز محمد را به کُسخند خواهد گرفت، با نادیده گرفتن غیرت زپرتکی انصار حزب الله، شجاعت علی را به پشم خویش حساب نخواهد کرد، با سری نترس و موهای افشان اسلو را کربلا خواهد کرد و به از جان گذشتگی ، شهادت(جاکشی)و سر بي تن حسین خواهد شاشید، صبر حسن را با خنده های خود به ناشکیبایی خواهد رساند و ناموس فاطمه فیل کُس آموزگار حجاب ، عفت و پاکدامنی زنان شیعه را با فشردن دستان نامحرمان کافر برباد خواهد داد.

عجب ودکایی بود

کار اینها تمامه

Monday, December 08, 2003

Sunday, December 07, 2003

جایزه شهامت به شیرین عبادی و تکلیف احسان نراقی


اصلا به کوری چشم سید محمد خاتمی(زج)، خامنه ای (مج) آقا امام زمان(عج) و سربازان بی پدر و مادرش و اصحابش از گروه های موتلفه اسلامی گرفته تا حزب مشارکت، جایزه دیگری به خانم شیرین عبادی داده شد، جایزه با شهامت ترین زن سال از سوی مجله لورا که نام غربی فاطمه الزهرا (فک) مسلمانان می باشد. حتما کسانی پیدا خواهند شد که بگویند: با شله زردهای که خانم عبادی از هنگام بازگشتش به ایران خورده، بیگمان این خانم بزدل ترین آدمی است که در دنیا پیدا می شود. در پاسخ پیشکی به این دسته از آدمها باید بگوییم اتفاقا همین شله زرد خوردن هایش بهترین دلیل شهامت ایشان است، مگر کشک است، آدم باید شجاعت قاطر را داشته باشد که نمایندگان سرسپرده رهبری دوره ششم مجلس شورای اسلامی را که حتی نتوانستند است یک لایحه فزرتکی در دفاع از مطبوعات دوم خردادی و خودیشان به تصویب برسانند را دمکرات و آزادیخواه بنامد، چنین شجاعت خرکی که جایزه نوبل را شایسته خاتمی بداند که بدون تردید جاکش ترین سیاستمدار این دوره حکومت اسلامی(البته پس از مقام معظم رهبری و رئیس مجمع تشخیص نظام) می باشد، در چه کسی بجز خانم عبادی می تواند یافت، از اینها گذشته کدام یابو را سراغ دارید که با دیدن حکومت اسلامی و دستاوردهای پلید آن در درازنای بیست و پنج سال، چنین شهامتی را داشته باشد که از علی(جک) بعنوان دمکرات نام برد و خواهان حکومتی علی گردد که دریک روز هفتصد یهودی بنی قریظه را گردن زد. نه خودمانیم اصلا شما کدام چهارپایی را سراغ دارید که با شهامت شیرین عبادی پیشکسوت تعزیه گردانی انتخاباتی شود و مردم به جان آمده از حکومت اسلامی به شرکت در انتخابات فرا خواند. بهررو خیلی شهامت می خواهد که مانند خانم شیرین عبادی به فرمان خاتمي گوش کني و وارد سیاست نگردی، پا توی نعلین آیات عظام نموده و فتوا بدهی، حکم ثانویه صادر بنمایی. از همه جناحهای حکومت ورشکسته اسلامی دفاع کنی و برای دور کردن ترس جن و ملت آزادیخواه صلوات بفرستی و از همه بدتر چپ و راست از همسازگار بودن حقوق بشر با اسلام سخن برانی و نترسی اگر از سوي يک روزنامه نگار تازه کارو ناآشنا به سياست جهاني در باره پرونده قربانیان کشتارهای زنجیره، کشتارهای سال 60 و 67 و مسئله فتوای قتل سلمان رشدی بوسیله خمینی (مج) مورد پرسش واقع شوی. نه خودمانیم شما بگویید، اگر این شهامت نیست پس چیست؟

البته پا روی حق نگذاریم، این جایزه می توانست به آقای احسان نراقی برسد، ایشان در شجاعت دست کمی از شیرین عبادی نداشته و بحدی شهامت بخرج می دهد که می گوید:"تصور مردم از حقوق بشر در ايران يا تصور كشورهاي خارجي از اين موضوع با واقعيات بسيار متفاوت و بدتر است. تحقيقات نشان مي‌دهد كه واقعيت به بدي و وخامتي كه درباره‌ي وضعيت حقوق بشر در ايران تصور مي‌شود‌، نيست.
نراقي در ادامه تصريح كرد: چرا ما كه بيش از سـي و چنـد زندانـي سياسـي نداريـم، تعدادشان براي ديگران بيشتر جلوه داده شده؛ اين امر حاكي از ناشـي‌گـري مسـووليـن است.
اين محقق و نويسنده با اشاره به جريان فوت زهرا كاظمي گفت: موضوع كاظمي به جايي كشيد كه كانادا دشمن‌مان شد و بيانيه‌ي شديدالحني در خصوص حقوق بشر در ايران صادر كرد. حقوق بشر جرقه‌اي است كه مي‌تواند باعث ايجاد حريق شود."

البته شهامت احسان نراقی از کبر سن وي ناشی می گردد و ایشان دستاوردهای درخشان حقوق بشر حکومت اسلامی را با نعش های لاجوردی و خلخالی و مرگ نابهنگام سعید امامی به گورستان فراموشی سپرده است و فاتحه اي هم برايشان خوانده است، خانم زیبا کاظمی از دیدگاه ایشان کشته نشده و فوت نموده و خانم زیبا کاظمی هنگام عکسبرداری از خانواده زندانیان سیاسی که در خیزش مردمی خردادماه دستگیر شده بودند بازداشت نگردیده و سپس کشته نشده است، از آنجایی که احسان نراقی سرگرم مسائل فرهنگ جهانی می باشد، خبر ندارد که تمامی مردم ایران زندانی سیاسی حکومت اسلامی به شمار می آیند.

تا یادمان نرفته اینراهم بگوییم که چند روز پیش عمرعاص عزیز میهمان ما بودند، هرچه آبجو قاچاقی داشتیم نوشیدند و سپس ودکاهای لهستانی مان را روی آنها سرکشید و گفتند شمرجان حسین ابن علی تصدقت، ملت ایران هیچگاه به تنهایی این روزها نبوده است، تمامی آدم کیری های مسلمان که تن پوش های گوناگون روشنفکری از ملی مذهبی گرفته تا فیلچسان گنده گوزی چون سروش و مردم فروشان پیشین را به تند دارند، از فیلمسازان مُحمل باف گرفته، تا شاعران مرثیه سرا، از تاجران فرش فروش اپوزیسیون خارج کشور گرفته تا تعزیه گردانهای تاریخدان، سمساران عتیقه شناس و "علافان غیر دولتی"* دست بدست یکدیگر داده اند، تا فرهنگ شهادت حسینی که همانا جاکشی سياسي باشد را حفظ کنند، چراکه همه آنان خطر را حس کرده و میدانند که کار این فرهنگ تمام است و اگر دیر بجنبند نانشان آجر خواهد شد..
کلاهمان را که داور کردیم دیدم عجب آبجوهای خوبی داشتیم و که عمروعاص پس از نوشیدن آنها، جان سخن را برایمان گفت.
شاشیدیم به فرهنگ پست و پلید شیعه گری با این فرآورده های کیری اش حنای اینان دیگر رنگی ندارد .

کار اینها تمامه


*"علافان غیر دولتی" همانا سازمان های غیر دولتی در حکومت اسلامی

Saturday, December 06, 2003



متن كامل پيام دكتر ناصر زرافشان به مناسبت پنجمين سالگرد قتل مختاري و پوينده

Wednesday, December 03, 2003

تفسیرالزاسیون یا مناجاتنامه شیخ ابوالکیر بیضاوی

شمر عزیز
با درود … چند روزی است که به صورت اتفاقی ( از آن جا که به دلیل وفور مشکلات ! زیاد فرصت اینترنت را ندارم ) با وبلاگ توفانی ات آشنا شده ام چند سال پیش که در یک بحران روحی شدید فکری و تطابق ناپذیری با این جماعت خودت گفتنی
شله زردخور دست و پا می زدم مجموعه پنجاه رباعی زیر نام تفسیرالزاسیون یا مناجاتنامه شیخ ابوالکیر بیضاوی سرودم و البته جز تنی چند _ کسی ندیدشان . با گذشت سال ها و از تب وتاب افتادن من و فهمیدن بسی چیزها آن مجموعه را هم نمی دانم کجا و کدام گوری انداختم . که سخت خطری می نمود . اما با دیدن وبلاگ سرخ و شمری تو و ضرورت اجرای آرزوی پنهانی من برای انتشارشان و با فشار به کله شله زردزده خودم ( که در حال تطبیق با این اراذل سوسمارخور است ) تصمیم گرفتم تعدادی از آن ها را برایت بفرستم تا اگر پسند افتاد و در وبلاگت منتشرشان کردی بقیه را هم به یاد غبار گرفته ام بیاورم و برایت بفرستم


خداوند عرب های حجازی
به رب العالمینی ات چه نازی
درون کعبه باشد خانقاهت
بس است ای شیخ بس کن حیله بازی
***
خداوندا زبانم از عرب نیست
عرب آدم اگر باشد بشر کیست
به حیرت مانده ام من از همین رو
عرب بودن برای تو چه فخری ست
***
تو با این شوکت و با این سجایا
چه فکر کوچکی داری خدایا
که قرآنت دهی باشد: در این ده
تو اربابی و انس و جن رعایا
***
خداوندا تو که کوس آفریدی
چرا گفتی شتر دیدی ندیدی
بغیر از کوس مگر هم نعمتی هست
در آن طرحی که از جنت کشیدی
***
خدا با مردهایت مهر داری
زنانت را ضعیفه می شماری
از آن رو گشته معلوم این خران را
که الحق مردی و پروردگاری
***
تو و لاف کرام الکاتبینت
تو و انذار خیرالماکرینت
اگر بندی سماوات و زمینت
نمی آیم به سلک مسلمینت
***
هبل بود و منات و لات و عزا
شعیب و نوح ابراهیم و موسی
تو هم بودی و کم بودید انگار
محمد آمد و شد جاکش ما
***
چسان باور کنم فرمان کشتار
بر آید از کلام رب دادار
تو که اسم شبت شمشیر و خون است
خدایی یا ددی ای زشت کردار
***
تو ما را آفریدی و تو را ما
تو محتاجی به ما و ما ؟ حاشا
ز تو دلخوشکنک ما را فریبیست
تو اما مرده هر سجده ما
***
خدایا گر زتو ترسیم گویا
تو دلخوش می شوی از وحشت ما
چه احساسیست این ای قادر کل !
چنان قدرت چنین از بنده پروا ؟
***
خدای من خدای (قاتلوا) نیست
خدایی جز خدای (اذکرونی)ست
خداوندا نه تو دانی و نه من
خداوندی که کس نشناخته کیست
***
خدایا من همان لوح سفیدم
که حق پنداشتم هر چه که دیدم
همان روزی که دانستم چه کورم
تو را هم بهر دیدن آفریدم
***
خداوندا به آن والعادیاتت
به آن سلبی و ایجابی صفاتت
اگر صد بار هم گویی : تبت !
نمی ترسم ز لاف و ترهاتت
***
خدایا عاشق حمد و ثنایی
ثناخوان خودی تو خودستایی
ذکات و خمس وقربانی پرستی
نمی دانم خدایی یا گدایی
***
از آن رو منزلت فرموده قرآن
که گمره می نباشد جن و انسان
چو گمره گردی ای انسان جنی
دهندت گه به جای حور و غلمان
***
کتابی است لبریز معانی
معانی خود ز معناها بیانی
در این بازار مع مع مع ممعنا
سر مویی زمعنایی ندانی
***
خدایا جنتت کوسخانه باشد
جهنم ضربه ای کیرانه باشد
در این بازی کیر و کوس کسی که
تو را باور کند دیوانه باشد
***
خداوندا بس است این لاف پاکی
بس است این طمطراق و تابناکی
اگر هم کس نداند من که دانم
تو هم از این هوا و آب وخاکی

دوست گرامي و مهربان، دست مريزاد، چشمبراه دنباله مناجاتنامه شما هستيم

Monday, December 01, 2003

مسلمانان کیرمغز

راستش ما که دیگر نمی دانیم به این مسلمانها کودن چه بگوییم! نادانی و کوته اندیشی اینان بیش از آن است که بتوان برایش واژه یافت و در اندیشه جای داد، اینکه یک مسلمانزاده شیعه که عضو بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق بلند شود و با گذاردن نام هکر بر روی خودش ما را مرتد بخواند و تهدید کند که تا سه روز دیگر چشمبراه یک گلوله بمانیم از خنده روده بُرمان نمود و برایمان یاد آور مزه ریختن های چشم و چراغ سیدالجاکشین، زین العابدین ناخوش بود. فرزند رشید سیدالجاکشین حسین ابن علی هم در همان غائله کربلا، هنگامی که کور و کچلان حسینی در محاصره سپاهیان ما بودند هر از چند گاهی یکوری سوار الاغی رنجور چون خود شده، ده متری از کاروان حسنیان دور شده و زبان خود را برای خولی در آورده، سپس سر الاغ را کج نموده و شجاعانه بسوی لشکر حسینی فرار می نمود. تهدید این هکر هم مانند کار زین العابدین ناخوش است، مردک کودن ما را مرتد می خواند، شاشیدیم به هیکل امام جعفر صادق که تو (هکر) در دانشگاهش درس چماقداری می خوانی، ناخوش مگر کوری یا نمی دانی ما شیخرگ* فقه شیعه را (رخداد کربلا باشد) را زده و به آن شاشیده ایم، به قهرمان بی سر شیعیان حسین ابن علی، لقب درخور سیدالجاکشین را داده ایم، خواهرش زینب را که از دیدگاه شیعیان پیامبر شهادت حسینیان است ،در دشت کربلا آنهم پیش روی سر بریده حسین(مج) گاییدیم، زین العابدین که بار سنگین امامت را پس مرگ پدر جاکشش بدوش گرفته در همان روز و درکنار عمه اش زینب بوسیله سردار کبیر ما خولی گاییده شد و در یک سخن ما به عقیده شیعه جماعت ریده ایم آنگاه تو به ما می گویی مرتد، براستی که زین العابدین زاده ای، ما خاندان محمد رسول الله(مج) به تخم چپ شترمان حساب نکرده و نمی کنیم تا چه برسد مرتد باشیم و به دین پلید اسلام تردید داشته باشیم.
در باره تهدید این زین العابدین زاده باید بگوییم که پیش از این مفلوک، شیعه دیگری بنام مختار که از سربازان بی پدر امام زمان (مج) میباشد هم از این گُه ها زیاد می خورد و نه تنها کاری از دستش بلکه آبروی خودش را هم بُرد.
ای هکر مفلوک، از روسپی دوعالم فاطمه الزهرا(فک) کمتری اگر تهدیدت را عملی نکنی، از زین العابدین ناخوش پست تری اگر تهدیدت تو خالی باشد، اصلا چرا دور برویم، از "ام فروه" مادر امام جعفر صادق(مج) رذل تری اگر دروغ بگویی. اگر شهامت داری بیا و نامت را علنی کن، نا سلامتی خودت را سرباز اسلام و شهادت طلب می خوانی، وانگهی مگر حکومت اسلام پشتیبان تو همپالکی هایت نیست، می ترسی و میدانیم چرا، خوب می دانی که چه سرانجامی خواهی داشت.
اینهم نشانی هکر:Imam Sadiq University 213.176.11.12


شیعه دیگری که عشق حسین(مج) دیوانه اش کرده پس دیدارش از وبسایتهای سکسی بلند شده و خیر سر امام جاکشش آمده اینجا گوزیده که برای شستن گناه هایش جهادی کرده باشد، این بدبخت باهمان id "کیرمغز" که برای دیدار از سایت های سکسی برگزیده است به اینجا آمده و سخنانی بی سروته در دفاع از اسلام عزیز را نوشته است که پُر است از نادرستی های (غلط) نگارشی.
حجت السلام کیر مغز کارکن شرکتی است بنام "صنایع الکترونیکی زعیم" که باید از شرکتهای آقا زادگان باشد. یکی نیست به این کیر مغزها بگوید، آخر شاشیدیم به دین و عقیده و ایمان شما، زعیم کجا و صنایع الکترونیکی کجا، زعمای شما هنر طهارت را می دانند و بس، خوب می دانند برای پاک کردن کونشان که از دهان پیغمبر اسلام کثیف تر است باید دوبند انگشت سبابه دست چپ را در آن فرو برده آیت الکرسی خوانده و بچرخانند و عمده مباحث پيچيده آنان بر سر این است که آیابهتر نيست، از سر احتیاط و بخاطر از بین بردن شک، این دوبند را دو نیم بند انگشت کنند و یا اصلا بهترنيست اینکار را دو انگشتی انجام دهند. خیلی هم علمی گفتگو کنند، اصول حیض و جماع را بلغور می کنند و یا نیمه شبان از خواب برخاسته در باره لواط غور نموده به عالم ربانی رفته و سپس به خواندن دعائی مناجات وار از "صحیفه سجادیه" نوشته زین العابدین ناخوش می پردازند.
باری نشانی و آی پی کیر مغز از اینجا zaeim electronic industries 217.218.61 .4 است.


دوستان گرامی شمرنامه
به گمان ما یورش خرکی مرد(از مجلس شورای اسلامی)، هکر(بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق)، کیر مغز(صنایع زعیم) و مختار کونزاد(اطلاعات بوشهر) و بسیاری دیگر به بخش دیدگاهای شمرنامه و دیگر وبلاگهای اسلام ستیز اتفاقی نبوده، بلکه سازمان یافته است. از یکسو وبلاگهای ما فیلتر گذاری شده اند و از سوی دیگر گواه یورشهای اینچنینی به بخش دیدگاه هایمان هستیم.
برای مقابله با اینان بر این باوریم که پیشنهاد دوست نازک اندیشمان جهان را بکار گیریم و کوشش کنیم که نوشته های اسلام ستیزانه وبلاگهای گوناگون و همچنین نشانی آنان در بخش دیدگاهای سایتهای پرخواننده مانند گویا** و همچنین سایت های مسلمانان قرار دهیم تا قدر عافیت را بدانند.

* شیخرگ بجای شاهرگ.

**چندی پیش برای یک نوشته از داریوش سجادی و نوشته دیگری از هاشم آغاجری در سایت گویا کمانت گذاشتیم که بلافاصله پاک گردیدند و آی پی ما نیز بوسیله گویا بسته شد.