Thursday, June 25, 2009

تهران
ترانه ای از وایکلف جین در همبستگی با شهروندان ایران زمین



Wednesday, March 25, 2009

جنبش اینترنتی "سب النبی" و گوز بر دندان شکسته پیامبر اسلام محمد ابن عبدالله!

جنبش اینترنتی "سب النبی" و گوز بر دندان شکسته پیامبر اسلام محمد ابن عبدالله!

در درازنای سی سال حکومت اسلامی روز، هفته و یا ماهی نبوده که دست اندرکاران حکومتی دست به کشتار باشندگان ایران زمین نزده باشند، جرم بسیاری از جانباختگان، از زن و مرد پیر و جوان وحتی خردسال(بویژه در ده سیاه شصت) چیزی جز دگراندیشی نبوده است، نیک میدانیم که این جانباختگان با برچسب های گوناگون ساخت حکومت اسلامی چون طاغوتی، محارب، منافق، مرتد، و کافر حربی و... به جوخه های مرگ سپرده شدند. واپسین جانباخته سرکوب حکومت اسلامی امیدرضا میرصیافی به جرم توهین به خمینی و خامنه ای به زندان افتاد و جان داد، پرونده ای هم در باره سب النبی داشت.
اعتراض های پراکنده اینسو و آنسو به کشته شدن امیدرضا میرصیافی به جای خود، اما آموخته های سی ساله از روشهای سرکوب حکومتی و واکنشهای سران حکومت به اعتراضات جهانی در برابر این کشتارها، به ما نشان می دهد که قدرتمداران مسلمان این اعتراض ها به هیچ نمی شمرند. اینان رویشان را با آب مرده شورخانه ها شسته اند، حیا را خورده و شرف را ریده اند، چرا دور برویم اینان که شهروندان دیگر کشورها را محکوم به مرگ می کنند، برای کشتن این و آن جایزه می گذارند،(سربریدن و کشتار پناهندگان ایرانی در کشورهای دیگر هم پیشکش) ککشان از این اعتراضات نمی گزد.
امیدرضا میرصیافی نخستین قربانی سرکوب حکومت نبوده و اگر ما خاموش بمانیم واپسین آن نیز نخواهد بود.
امت همیشه آن لاین وبلاگ نویس!
بیایید برای یکبارهم که شده دست پیش را بگیریم، بجای اینکه فردا در اندوه کشته شدن قربانی دیگری اشک بریزیم و حکومت را محکوم کنیم امروز دست به دست یکدیگر داده "سب النبی" کنیم، خواهر پیامبر اسلام و مسلمین را یک رای بگاییم، تا ببینیم دستگاه سرکوب حکومت اسلامی چه گُهی خواهد خورد.

شمر

Tuesday, March 03, 2009

مدینه النبی السید ابراهیم سانسورچی
دوست گرامی کنجکاو برای یکی از نوشته های ابراهیم نبوی دیدگاهی را گذاشته بود که بوسیله سید ابراهیم سانسور شده بود. این دیدگاه کنجکاو در اینجا می آوریم


سرکار نبوی!

تو باید در کار سینما می بودی. زیرا تو گریمور خوبی هستی، یک بار خاتمی را در نقش گورباچف به مردم شناساندید و این بار در نقش اوباما ( با شعار دیگرگونی / تغییر). نوشته تو، به هر رو، سناریوِ دراماتیک ی بود که مرا به یاد فیلم های کلاسیک هندی می انداخت و اشک گروه ای را در آورده . آخر تو هم می دانی که ما مردم دل نازکی هست یم.

عمو ی تو شاید هنگامی از کشور رفت که خمینی هیولای پیر، بر کشورش فرمان می راند و آدم می کشت. اما تو زمانی از کشور بیرون آمدی که همین "عبا شکلاتی" فرمان روایی می کرد، گرچه، پشت سر رَه برش.

کیبورد فرسایی نکنم، بگذار گومان کنم تو راست می گویی ومن پیش داوری!! می کنم(آن هشت سال و آن ولی فقیه به جهنم). پس برای روشن شدن خواننده گان ات ، بر ما پاسی بنه و برنامه های خاتمی در زمینه های گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگ ، محیط زیست و... این جا بنویس تا ماهم بدانیم که او چه می خواهد بکند. چون تو بیش تر از خواننده گان ات از پشت پرده آگاهی، پس هر آن چه را پشت پرده است به رو بیاور و مردم را به رای دادن فرا بخوان. مردم به کدام ین برنامه ی این بار (اوبامای وطنی) رای بدهند.
ااما به باور من این نه انتخابات است که جشن عروسی است. عروس ما خاتمی است که با هزار غمزه و قمیش آخرش با پرسیدن چندین باره ی مادر و خانواده عروس (که شما هستید) با ناز و عشوه در آخر کار گفت بعععله و به همسری خامنه ای در خواهد آمد.
آن چنان در اخبار آمده، او با آمدن میر حسین موسوی به کنار می رود. و گویا که عروس می خواهد از مجلس عروسی فرار کند.
در پایان؛ من شرم ساری تو را در می یابم، تو نمی خواهی رییس جمهور ات با نام ننگ احمدی نژاد، آلوده باشد و من نمی خواهم ، ایران با نام ننگ حکومت اسلامی آلوده باشد.

کوتاه بگویم: در آخر کار مردم ایران ("ما") بده کار هست اند و حکومت و خاتمی بستان کار. چشم داشت دیگری از تو نداشته ام.
باز هم بگویم: من از هر نامی که با خ آغاز می شود بیزار م، خمینی، خامنه ایی، خاتمی (چه محمد یاشد، و یا احمد).

کنجکاو

کنجکاو گرامی
همانگونه که از نام سید ابراهیم نبوی بر می آید از پس اوفتادگان و تخم تره سید الجاکشین حسین ابن علی می باشد. دورویی و دروغ ابزار نان خوردنش است، های هوی آزادی سخن سر می دهد اما خود سانسورچی دگراندیشان است، از آنجایی که ذاتا شیعه است و با فرهنگ تقیه بزرگ شده،نان را به نرخ روز می خورد، خوب می داند که کجا بخوابد تا آب بزیرش نرود، در ایران دلقک بارگاه خمینی و خامنه بود و در بیرون کشور همکار رادیوهای فارسی بیگانه. طرف راه مدیحه سرایی و پامنبری بودن تا استند آپ کمیک شدن در صف اپوزیسیون را یکشبه پیموده، روشن است که دیدگاه شما را سانسور کند.
اگرامروز هم ستاد انتخاباتی خاتمی را راه انداخته، بی بروگردد نان و آب برایش دارد، وی چونان دیگر همپالکی هایش هم از توبره می خورد و هم از آخور. همگی اینان تا هنگامی که ایران بودند یا مهره های حکومتی بودند یا دست کم از طفیلی های آن، تا پایشان به خارج رسید زیر دست بالشان در اینجا و اونجا گرفته شد و به نان ونوا رسیدند. نه تنها هیچگاه از خطهای قرمز حکومتی گذر نکردند بلکه کار چاق سیاستهای کلی نظام هم شدند.

Sunday, March 01, 2009

پاسخ یک نامه

پاسخ یک نامه

سید نامه ات رسید، امیدواریم که حالت خوب باشد و در زیر سایه ولایت فقیه کشور اروپایی که زندگی می کنی از جمیع بلیات دور باشی، اگر از احولات ما خواسته باشید، خب زنده ایم، باگرانی، بیکاری، تنگدستی و تبهکاری و در یک سخن نکبت سی ساله حکومت اسلامی دسته وپنجه نرم می کنیم و بکوری چشم گزمگان حکومتی نفسی می کشیم.
مرد حسابی از خواندن پرت پلاهای نامه ات نگران احوالت شدیم، نکند مهدی جامی(صاحب الزمان سابق) چیز خورت کرده باشد، که گمان می کنی در تهران زندگی می کنی و در ایران مانده ای تا ایران درست کنی. تب انتخاباتی گرفته ای و هذیان نویسی کرده ای. خیالت بارانی شده اما تگری زدی و گمان می کنی خاتمی آمده تا حکومت مطلقه ولایت فقیه را براندازد(1)، انتخابات چه کشک چه، به همین زودی یادت رفته که حکومت ولایت فقیه برقرار است، فراموش کرده ای که حکم های حکومتی ولی فقیه ورای قانون است.
چه توفیری بین احمدی نژاد و خاتمی که خود را تدارکاتچی ولایت فقیه میخواند میبینی، که برای خاتمی یقه میدرانی!
مگر مردم دو دوره به خاتمی رای ندادند، چه گلی به سر مردم زد. مگر سرکوب گسترده جنبش دانشجویی در زمان خاتمی رخ نداد، مگر باطبی ها، برادران محمدی ها و در زمان خاتمی دستگیر، زندانی و شکنجه نشدند، مگر پرونده کشتارهای زنجیره در دوران خاتمی و بوسیله خود وی ماستمالی نگردید، مگر سرکوب روزنامه ها و فیلتر شدن وبلاگها از زمان خاتمی آغاز نگردید، اصلا چرا دور برویم مگر همین خاتمی و دولتمردان وی نبودند که با اجرای انتخاباتی که از قضا خود آنرا غير آزاد، غير عادلانه و غير رقابتي می خواندند، برادران اصولگرای خود را بر اریکه قدرت نشاندند.
ما از نکبت سی ساله حکومت اسلامی بجان آمده ایم و تو از نکبت احمدی نژاد می نالی و با منطقی احمدی نژاد مآبانه که موشک شهاب، انرژی هسته ای، جنبش زنان و موسیقی مدرن را قاط می زند، ملت به شرکت در بازی انتخاباتی که نتیجه آن هرچه که باشد، یک پیروزی برای ولایت فقیه بشمار خواهد آمد، فرا می خوانی. شرم هم خوب چیزی است.

از تمام اینها گذشته، یادت رفته که نباید به شمری که گردن جدت را در کربلا زدت و خواهرش را سپوخت نامه بنویسی و از این بدتر بخواهی که به سیدی مادر جنده تر از حسین ابن علی رای بدهد.

جدت شفایت دهد.

آف لاین از دنیا نری یک صلوات شمری بفرست




(1) چهارشنبه ۱۶ بهمن خاتمی گفت : «هر کسی که روی کار می‌آيد، بايد بداند که در جمهوری اسلامی روی کار می‌آيد، با پذيرش نظامی که وجود دارد و آن را قبول دارد روی کار می‌آيد، با پذيرش اينکه در اين نظام رهبری جايگاه خاص و ويژه خود دارد و با پذيرش اينکه چارچوب، سياست‌های کلی است و جهت حرکت کشور مشخص است و حتی علاوه بر پاسداشت موفقيت و جايگاه رهبری حتما بايد به دغدغه‌های ايشان نيز توجه داشته باشد».

Saturday, January 10, 2009

چکامه ای از یزید

چکامه ای از یزید

غربون مولا

چه گويم ، كاين چكامه خود تمام است
ز بسمل ، يكسره ، تا والسّلام است
ولي چون شمر ِ ذي الجوشن ز من خواست
بناگه كير ِ كفرم سخت برخاست
بگويم چند بيتي ، گرچه دانم
كه پيش ِ اين چكامه ناتوانم
*
همه دانيد جريان ِ محمّد
( كه كير ِ من به قرآن ِ محمّد )
محمّد زاده ي ِ كون ِ خدا بود
هم از اين روي ختم ِ انْ بيا بود
به كشتار و ستم بر تازيان تاخت
رسوم ِ نيك ِ ايشان را برانداخت
عرب ، شد زين تبه ْ دين ، چون هيولا
شعارش : لا الهٌ مرگ الا
بشد گيتي سراپا چون جهنّم
ز آشوب و ز كشتار ِ دمادم
ازايشان گشت ايران جمله ويران
تفو بر دين و بر الله و قرآن
بساط ِ غارت ، افزون خواهي آورد
علي ارث ِ خُسور ِ خود طلب كرد
زدي اين بر سر ِ آن زخم ِ شمشير
زدي بر مقعد ِ اين ، آن يكي تير
يكي دارابگرد ِ فارس مي خواست
حريفش جان ِ او با زهر مي كاست
معاويّه حسن را سخت گاييد
حسين از ترس ِ كون بر خويشتن ريد
كه يك چندي ، دو لب از ياوه بردوخت
ولي از عشق ِ غارت ، سخت مي سوخت
معاويّه چو از كون ِ جهان جَست
يزيد آمد به تخت ِ مُلك بنشست
مسلماني نبودش غير ِ نامي
كه بُد ميخواره ي ِ صاحب ْ كلامي
تو گر ديوان ِ اشعارش بخواني
خري خود گر مسلمانش بداني
حسين امّا مسلمان بُد سراپا
هيولا در هيولا در هيولا
يكي زن ْ باره ديو ِ مردم ْ آزار
چو جدّ ِ مرگ ْ بارش ، پاره ْ افسار
طمع ، ناگه جنون بر كلّه اش ريخت

نه تنها بر خودش ، بر گلّه اش ريخت
وزآن سو نامه آمد خر به خروار
ز هردمبيل مشتي خلق ِ طرّار
: بيا ابن ِ رسول الله به كوفه
كه پُر سازيم آخور از علوفه
( در آن هنگام ، بصره پايگه بود
نظارت ْ گاه ِ ايران ِ تبه بود )
*
حسين از مكّه چون قصد ِ سفر كرد
تمام ِ اهل ِ بيتش را خبر كرد
يكي عبّاس ِ مشك از ته دريده
يكي آن زينب ِ بر خويش ريده
علي اكبر كه كوني با صفا داشت
نشاني از نژاد ِ ان ْ بيا داشت
علي اصغر ولي كونش گهي بود
به سان ِ چهره ي ِ جدّش علي بود
عليّ ِ اوسط ، آن ريغوي ِ بيمار
كه زد خولي بر او كير ِ شررْ بار
و ديگر ، قاسم آن بيچاره داماد
كه كُس ناكرده ، كونش رفت بر باد
سكينه ، غنچه ْ كس ؛ كون ْ يك ريالي
دو پستان داشت نورس ، سفت ، عالي
رُقيّه نيز ساك ِ خوب مي زد
كه خولي گفت : بس كن ؛ آبم آمد
چه گويم من ز كون ِ امّ ِ كلثوم
برو از شمر و خولي كن تو معلوم
........

حسين ، آري ، ز بهر ِ پادشاهي
به راه افتاد و ، خود ، خواهي نخواهي
بيامد اهل ِ بيتش را به گا داد
هزاران كون به دشت ِ كربلا داد
*
تو امروز اي پهن ْ مغز ِ دبنگوز
كه هستي بهر ِ او پُر ناله و سوز
بيا بر كير ِ من بنشين ، صفا كن
جماعي نذر ِ كير ِ اشقيا كن
يزيدم من يزيدم من يزيدم
به عاشوراي ِ تو صد بار ريدم

Wednesday, January 07, 2009

ریش و سبیل زینب یا حجاب و تامپون امام زین العابدین ناخوش


ریش و سبیل زینب یا حجاب و تامپون امام زین العابدین ناخوش

گرامی هادی خرسندی!
از آنجایی که ما در روز عاشورا و در دشت کربلا گردن حسین ابن علی را زدیم و خواهرش زینب را سپوختیم دربایسته میدانیم که به شما یاد آوری نماییم که ریش سبیلی با حجابی را که به گوشه سایت اینترنتی خود چسبانده اید، ربطی به خواهر حسین ابن علی ندارد، این بجای خود که چهره خاندان عصمت و طهارت یکی از دیگری کیری تر است، اما چهره زینب به تخمی ها هم نبود. بگفته خولی که فرزند رشید حسین ابن علی، همانا امام چهارم شیعان زین العابدین ناخوش، را در کربلا و کنار زینب سپوخت، چهره این "زینب تعزیه" یاد آور چهره پلید زین العابدین ناخوش است.
نا گفته نماند که زین العابدین ناخوش مانند جدش محمد (مج) علاقه وافری به در آوردن ادا اطوارهای زنانه داشت، از کشیدن سرمه و پوشیدن شورت و کرست و پوشیدن حجاب گذشته، هر از چندگاهی عود بواسیر خود را به حساب پریود شدن می گذاشت و تامپونی از جنس پشم شتر پیچیده شده به دم سوسمار خشک را به ماتحط خود فرو می نمود.

شمر
شام غریبان
هفت ژانویه 2009

خواهر ریش و سبیل دار از وبسایت هادی خرسندی بوام گرفته شده و ربطی به خواهر سبیل طلا هوادار حکومت اسلامی در آمریکا ندارد